علی بلوکباشی، پژوهشگر نامی ایران باستان در یادداشتی اختصاصی به ایکنا که به انگیزه آغاز بهار طبیعت و نوروز باستانی به رشته تحریر درآمده نوشته است:
«از کهنترین دوران نزد ایرانیان اسفند زمانیِ مینوی بوده و گستر این ماه مجلای نقشآفرینی ایزدان و فرشتگان عالم قدسی روی زمین بوده است. ازاینرو، مردم ایران این ماه را زمانی مقدس به شمار میآوردهاند و در فضای پر راز و رمز آن با عالم عُلوی و ایزدان و روان درگذشتگان خود ارتباط برقرار میکردهاند. این ارتباط به صورت نمادین در مجموعهای از مَناسِک رمزآلود و جشنهای آئینی و باورها و رفتارهای فرهنگی، ازجمله مناسک آئینی جشن نوروز بازنمود مییافته است.
به باور ایرانیان آفرینش عالم و انسان در آخرین روز از پنج روز پایان سال که آن را در دین زردشتی «گهنبار» یا « اندرگاه» میخواندند و در تقویم رایج کنونی با آخرین پنج روز پایان اسفند تطبیق میکند، روی داده است. بیرونی این روز را روز «خلق عالم» و «نوزایی آفرینش» و شمسالدین محمد دمشقی روز «آفرینش نور» دانستهاند.
این ماه به ایزد بانویی به نام اسپندارمذ دختر اهورامزدا و مادر زمین تعلق دارد. اسپندارمذ؛ «روح نیکوکار» و «خرد کامل» معنی میدهد که از ماه اسفند و زمین پاسداری میکند و خاک را برای پرورش و رویش دانه و گیاه پاک و بارور نگه میدارد و نظام و امور زندگی را در این ماه زیر نظر و با تدبیر خود میگرداند. گل بیدمشک را مظهر این ایزدبانو بر روی زمین دانستهاند.
پنجمین روز از ماهِ اسفند را اسفندگان مینامیدند که روزی بس خجسته و مبارک به شمار میآمد و در دور ساسانیان آن را جشن میگرفتند و به شادمانی میگذراندند. اسفندگان به زنان و مادران اختصاص داشت و روز زن و عید زنان بود. به گفته بیرونی و گَردیزی این عید که با مراسمی خاص همراه بود، «مردگیران» یا «مژدهگیران» نامیده میشد و زنان در آن با آزادی و به خواست خود، همسرانشان را برمیگزیدند و مردان در این روز به زنان هدایایی میدادند و آرزوهایشان را برآورده میکردند.
بنابر فرهنگ اساطیری کهن ایرانی در روزهای پایانی زمستان، زمانی که زمین از چنگال دیو سرما رهایی مییافت و نیروی سیطرهجوی سرما فضای زمانی و مکانی را ترک میکرد، گروهی از ایزدان نرینه و مادینه، مانند مرد- ایزد رپیتهوین و زن- ایزد اسفندارمذ و در اساطیر و افسانههای فرهنگ دور اسلامی مرد- ایزدانی همچون «اسفندیار» و خضر، و زن- ایزدان و پری- دختهایی مانند «چهارشنبه خاتون» و « بیبی نوروز» و « بیبی حور» به روی زمین میآمدند و با خود گرما و سرسبزی را به روی زمین میآوردند و طلیعه بهار را در فضای زمان میپراکندند.
این پریدختها که در پاره فرهنگهای امروزی ایران در سیمای «خاتون چهارشنبه» و «بیبی نوروز» و یا با نامهای دیگر تجسم و هویت یافته و در اسفند از جهان فرودین روی زمین فراز میآیند، به احتمال فراوان شخصیتیهایی افسانهای و ساخته و پرداخته از اسپندارمذ، زن- ایزدِ مادرِ زمین و مظهر رستاخیزی او هستند. این ایزدان و پریدختها با خویشکاری و نقش رستاخیزی و برکت بخشی خود در دهه فروردگان- 10 روز آخر سال و زمان فرود فَرَوَهرها یا روان امشاسپندان( نامیرایان نیکوکار) از آسمان به زمین- خاک را گرم و پر نعمت و درختان را سبز و رویان و کشتزارها را پربار و دامها را بارور میکردند و نوید شادی و فزونی را به مردم برای زندگی بهتر در نوروز و سال نو نوید میدادند.
مردم جوامع و ادیانی که به رستاخیز و معاد جسمانی اعتقاد دارند و اصل رستاخیز و بازگشت روان ایزدان و مقدسان و مردگان را به عالم خاکی در آغاز دوره نوینی از دورکیهانی و نوشدگی سال در نوروز پذیرفتهاند، روزها و زمانی از سال را از آنِ مردگان میدانند و در انتظار رستاخیز و آمدن ارواح مردگان به زمین هستند. برای نمونه مسیحیان دومین روز از ماه نوامبر( مطابق با 11 آبان) را که برداشت محصول زراعی کشاورزان پایان مییابد، روز مخصوص مردگان میپندارند و آن را «عید مردگان» یا « روز ارواح» و «روز اموات» مینامند. همچنین، چهارمین یکشنبه از چله پیش از «عید پاک» را که به «یکشنبه اموات» شهرت دارد و روز مخصوص پرهیز و روزه گرفتن است، از آنِ ارواح مردگان میدانند.
پیروان دین مزدیسنا معتقدند که در ایام 10 روزه فروردگان، به ویژه در شب آغاز سال نو، فَرَوَرها و روان درگذشتگان به زمین بازمیگردند و به خویشان نزدیک خود میپیوندند. شیعیان ایران نیز «شب جمعه» هر هفته و روزهای پایانی ماه اسفند، به خصوص آخرین شب جمعه سال و در برخی نقاط آخرین شب چهارشنبه و آخرین روز سال در ماه اسفند را که میان عامه مردم اصطلاحاً به «روز عَلَفه» معروف است (= عَرَفه یا عَرَفات نام دشت و کوهی است در نزدیکی مکه که زائران خانه خدا برای اعمال خاصی از حج، یعنی « وقوف عرفات» در روز نهم ذیحجه در آنجا جمع میشوند)، روز مردگان به شمار میآورند و به بازگشت ارواح آنان به زمین باور دارند. این روزها را مردم به نیایش میپردازند و به یاد درگذشتگان و پذیرایی از ارواح مردگان به زیارت اهل قبور میروند و برای شادی ارواح مردگان طعام توزیع میکنند و خیرات میدهند. همچنین در شب سال نو با برافروختن آتش بر سر بام خانهها و روشن نگه داشتن چراغ خانهها تا صبح روز اول سال نو و آویختن چراغ و فانوسِ افروخته در کوچهها و گذرگاهها و چراغانی کردن جاهای استقرار ارواح، فضاها و راههای آمدوشد آنها را به خانههایشان روشن نگه میدارند.
درگذشته، ایرانیان و اهل فارس در ایام فروردگان بر بام خانههایشان برای دیدار مردگان طعام و نوشابه میگذاشتند. مردم سغد نیز در پنج روز آخر ماه خشوم(خمسه مسترقه) و خوارزمیان در پنج روز آخر ماه اسپندارمذ(= اسفند) و پنج روز الحاقی سال کهنه برای مردگان سفره طعام میگستردند.
در آئینهای نوروزی، گستردن «خوان نوروزی» در شب سال نو بیش از آئینهای دیگر نوروزی نقش کلیدی و محوری در این زمان قدسی ایفا میکند. خوان نوروزی، سفره اطعامی روحانی از مجموعهای خوراکیها و خوردنیهای نمادین است که خویشکاری آن در گرد هم آوردن اعضای خانواده به دورهم در آغاز نوشدگی سال و پذیرایی از حضور معنوی روان درگذشتگان بر سر سفره گسترده خانواده است. این سفره نقش و کارکرد بسیار مهم و مؤثری در ایجاد وحدت و همبستگی میان زندگان و درگذشتگان و زِدودن کدورت و نفاق در میان اعضای خانواده و استوار نگهداشتن بنیان خانواده و تدوام بخشیدن به انسجام آن دارد. به باور مردم در خانه و با خانواده نبودن و به هنگام تحویل سال سر سفره حضور نداشتن، انسان را از یاری خدا و دعای خیرِ درگذشتگان محروم و او را از خانه و خانواده تا آخر سال دور نگه خواهد داشت.
مناسک پاکسازی و تطهیر و آتش افروختن به هنگام استقبال از سال نو، گستردن خوان نوروزی، دیدوبازدیدها، دادن هدیه نوروزی، از خانه به در و دشت رفتن و به طبیعت پیوستن در سیزده نوروز و گذراندن یک روز با شادی و شادکامی در طبیعت، از برجستهترین رفتارهای ارزشی مجموعه آئینهای پایانی زمان قدسی ماه اسفند و راهیابی به سالی نو همراه با یک زندگی سالم و پرنشاط و اندیشهای نو و پویا برای خانواده است.
انتهای پیام